.دوازدهم آذر، بیستوچهارمین سالگرد درگذشت زندهنام محمد مختاری شاعر،نویسنده، منتقد ادبی، عضو فعال کانون نویسندگان ایران و از قربانیانِ قتلهای زنجیرهای نویسندگان و دگراندیشان، گرامی باد..
نزدیک شو اگر چه نگاهت
ممنوع استزنجیرهی اشاره چنان از هم پاشیده استکه حلقههای نگاهدر هم قرار نمیگیرند.دنیا نشانههای ما رادر حول و حوش غفلت خود دیده است و چشم پوشیده است.نزدیک شو اگر چه حضورت ممنوع است.وقت صدای ترسخاموش شد گلوی هواو ارتعاشی دوید در زبانکه حنجره به صفتهایش بدگمان شدتا اینکه یک شب از خم طاقی یک صدایتلرزید و ریخت در ته ظلمتو گنبد سکوت در معرق درد برآمد..یک یک درآمدیم در هندسه انتظارو هر کدام روی نیمکتی یا زیر طاقیو گوشه میدانی خلوت کردیم:سیمای تابخورده که خاک را چون شیارهایشآراسته است..و خیره مانده است در نفرتی قدیمیکه عشق را همواره آواره خواسته استتنها تو بودی انگار که حتی روی نیمکتی نمیبایست بنشینیو درطراوت خاموشی و فراموشی بنگری..نزدیک شو اگر چه قرارت ممنوع است.هیچ انتظاری نیست که رنگ دگر بپاشدبر صفحه ی صبوروقتی که ماهوارههای طاق و نیمکت در خلٲ بگرددو چهرهها تنها سیاه و سفید منعکس شودو نیمی از تصویرها نیز هنوزدر نسخههای منفی باقی مانده باشد..نوری معلق است در اشارههای ظلمانیورنه چگونه امشب نیز در این ساعت بلندباید به روی این نیمکت بنشینم همچنان کنار این میدانچشم انتظار شکی فسفرینو برگ ترس خوردهی شمشاد تنها در چشمم برق زند؟.نزدیک شو اگر چه تصویرت ممنوع است..ساعت دوباره گردش بیتابش را آغاز کرده استو نیمی از رخسار زماناز لای چادر سیاهش پیداست.از ضربهای که هر ساعت نواخته میشود ترک بر میدارد خواب آبو چهرهای پریشان موج در موجمیگردد و هوای خود را میجویددر بازتاب گنگ مرسی که هستی...
ما را در سایت مرسی که هستی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2ghahveyetalkhh بازدید : 89 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 20:02